آشنایی با دین فطری
مقدمه
اهمیت دین در زندگی انسان بر کسی پوشیده نیست. کمال انسان در سایه ی عمل به دستورات دینی محقق می شود و تمام ناهنجاری ها و جنایت های تاریخ بشر که موجب محرومیت ها و مصیبت های فراوان شده است، ناشی از بیدینی است. اما خطر بی دینی هرچه باشد، از خطر دینداری ناقص، بیشتر نیست؛ زیرا که اگر نتیجه ی حالت نخست، گمراهی باشد، در وضع دینداری ناقص، هم گمراهی است و هم گمراه کننده دیگران؛ و مصداق «خسر الدنیا و الاخره». در وضعیت دینداری ناقص، هر چند هوای نفس سهم به سزایی دارد، اما نباید از نقش جهالتی که در اثر آموزش غلط دین ایجاد می شود، غافل بود.
چه بسیارند انسان هایی که اگر دین به صورت صحیح و فطری به آنها آموزش داده شود، هرگز گمراه نمی شوند و یا کمتر دچار گمراهی می شوند؛ بنابراین اگر نقش آموزش دین از خود دین، بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ خصوصاً در این زمانه که دشمنان از این خلأ برای افزایش هجمه های خود استفاده می برند.
آسیب شناسی وضعیت فعلی آموزش دین
به نظر می رسد که آموزش دین به صورت فعلی به دلیل عدم انسجام و پراکندگی و تکیه بر روش های فلسفی و کلامی، آسیب های فراوانی دارد که باید هرچه سریع تر از این آسیب ها جلوگیری شود. آنچه امروز به عنوان دین خصوصاً در کتب آموزش دین به نوجوانان و جوانان عرضه می شود،
اولاً خودِ دین نیست، بلکه عمدتاً علم کلام اسلامی است. این علم، «علم دفاع از دین» است نه روش کاملی برای آموزش دین! و چون مشحون از استدلال های عقلی است، فهم آن، سخت، پیچیده و دیریاب است و طبعاً نحوه ی آموزش آن هم خشک و بی روح است و موجب ملالت و بی انگیزگی متربّی می شود؛ علاوه بر این چون متربی ارتباطی بین مسائل و دغدغه های درونی خود با آنچه آموزش می بیند، نمی یابد؛ نمی تواند همدلانه و از سرِ شوق مباحث آموزشی را پیگیری کند.
ثانیاً در فرآیند معمول آموزش های دینی، موضوعات دینی در سه بخش اعتقادات، احکام و اخلاق ارائه می شود که این نیز آفتی بزرگ برای تعلیم و تربیت دینی است؛ زیرا متربی قادر به کشف و ارتباط دهی بین موضوعات اعتقادی با احکام و اخلاق نخواهد بود و همواره در یک سردرگمی به سر می برد و از این سردرگمی رنج می برد و یا تک بعدی رشد می کند؛ آن هم رشد علمی، نه رشد روحی و عقلی.
رفع آسیب از راه آموزش دین با منطق فطرت
- از این رو باید به دنبال روشی باشیم که این آسیب ها را نداشته باشد و مبتنی بر آموزش فطری دین باشد؛ همان روشِ حکمت آمیزِ قرآنی که همه ی انبیاء الهی از این روش در آموزش دین استفاده کرده اند؛ روشی که هم جامعیت دارد و هم عمومیت؛ بدین معنا که هم دربردارنده ی تمام وجوه زندگی انسان در حوزه های عبادی، اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و… است؛ و هم برای عموم مردم قابل فهم و درک است نه صرفاً برای اهل علوم فلسفی و کلامی.
ویژگی های دین فطری
در این روش همه ی مباحث مبتنی بر این استدلال فطری و بدیهی است که انسان از درون خود میل شدید به بی نهایت را می یابد و به دنبال رسیدن بدان است. بی نهایت یکی بیشتر نیست و آن بی نهایتی است که منبع تمام خوب یها و زیبایی ها و مهربانی هاست؛ الله –جلّ جلاله- است که پاسخ همه ی خواسته های فطری بشر وابسته به اراده و افاضه ی اوست و در گرو ارتباط و اتصال به او. و از آنجا که این میل به بی نهایت را خالقِ ما در وجودمان نهاده است؛ وجود این میل بهترین دلیل است برای او و اینکه بگوییم او ما را خلق کرده است که به بی نهایت برساند؛ «انا لله و انا الیه راجعون». این برهان، برای همه ی افراد بشر از هر نژاد و فرهنگ و قومی و در هر عصری، قابل فهم و بدیهی است.
- همچنین در روش آموزش فطری دین، موضوعات دینی بدون تفکیک به سه حوزه ی اعتقادات و اخلاق و احکام ارائه می شود به نحوی که مخاطب رابطه ی میان این سه حوزه را فهم کند.
- از دیگر خصوصیات این روش آموزشی، ارائه ی «طرح کلی عالم» برای متربی است و طی آن شناختی از تمام عوالم، از ملک تا ملکوت و برزخ و جایگاه انسان در این عوالم و هدف از خلقت او و خلق اول و سایر مخلوقات و سیر تکوینی انسان در وجوه فردی، جمعی و کلی بر روی زمین از هبوط حضرت آدم (علیه السلام) تا رجعت و برپایی قیامت ارائه و تبیین میشود.
- در آموزش دین فطری، موضوعات و مباحث دینی به صورت کاربردی و در یک بسته ی کاملاً منسجم ارائه می شود به گونه ای که مخاطب با تمام مسائل مربوط به انسان و خدا و هستی، از آغاز آفرینش تا رجعت آشنا میشود و هدف از آفرینش و راه رسیدن به هدف و کیفیت استفاده از وسایل را در راه مبارزه با موانع پیشرو به صورت واضح درمی یابد و پیوند بین تمام مسائلی را که تاکنون از دین به صورت پراکنده فراگرفته بود، درک می کند و قدرت پاسخگویی به مهمترین شیهات مربوط به دین و سؤالات فراوان دیگری را که تاکنون پاسخی برای آنها دریافت نکرده بود، پیدا خواهد کرد.
گره گشایی از ذهنیت های غلط
سعی مجدانهای که در تدریس درسنامه های آموزش دین فطری پیگیری می شود، تغییر بینش و نگرش در مخاطب نسبت به موضوعات اساسی ذیل است:
- 1- شناخت هستی و انسجام بین عالم ملک و ملکوت و نقش آنها در تکامل انسان
- 2- شناخت حقیقت وجود خدا ( با درک مفهوم بی نهایت)
- 3- ظرفیت و استعداد انسان (قابلیت اتصال با بی نهایت)
- 4- جایگاه دنیا (باشگاه استقامت و بندگی)
- 5- برزخ (دوره تکمیلی رشد و درمان نقایص)
- 6- جهنم (دوره پالایش گناهکاران و ادراک اجباری)
- 7- بهشت (درک لذت بی نهایت در سه درجه نعیم، رضوان و لقاء)
- 8- جایگاه اجتماعی و سیاسی انبیاء، ائمه و علما (مأمور تشکیل حاکمیت دینی برای ایجاد زمینه رشد همه انسان ها)
- 9- چرایی احکام و عبادات (تمرین برای حرکت در مسیر صفات خداوند)
- 10- شیطان (عامل تشکیل حاکمیت مادی و مدعی لیاقت برای مدیریت کل عالم ماده)
- 11- طاغوت (اولیاء شیطان و زمینه ساز سقوط و انحراف از راه ایجاد تمدن مادی)
ترتیب مباحث دین فطری
در دوره ی آموزشی «به سوی بی نهایت» که مبتنی بر آموزش فطری دین است، عمده ی مباحث با یک الگوی کاربردی و محوری در پنج بخش ارائه می شود: هدف، سنت های الهی، راه، وسیله و موانع.
هدف
در توضیح «هدف» گفته می شود که مبدأ هستی – وجود بی نهایت – در خلقت انسان، هدفدار است و آن هدف، رساندنِ آدمی به «لذت بی نهایت از بی نهایت کمال» است در سه درجه ی نعیم، رضوان و لقاء؛ و خلقت عالم نیز برای رشد و کمال آدمی است تا بی نهایت.
سنت ها
سپس سنت های الهی برای رساندن انسان به بی نهایت بیان خواهد شد:
1-سنت هدایت و بشارت؛ 2-سنت انذار و هشدار؛ 3- سنت ابتلاء و عقوبت؛ سنت امهال و استدراج؛ 4-سنت درمان آدمی در عالم برزخ و توضیح جایگاه و فلسفه ی آن؛ 5-سنت احیاء آدمی با شوک های شدید در قیامت 6- سپس پالایش در جهنم و توضیح فلسفه ی معاد و قیامت.
راه
«کسب فضائل» به عنوان تنها راه رشد در وجه فردی و «تلاش برای حاکمیت دینی جهان» در وجه جمعی انسان تبیین می گردد.
وسیله
در تشریح وسیله ی حرکت، از تقوا به مثابه عامل تولید فضائل و رشد درونی و فردی (در ده گام) و استقامت در راه تحقق حاکمیت الهی بر جهان به منزله ی عامل رشد و تعالی جمعی سخن گفته خواهد شد و اینکه عبادات، تمرین رسیدن به تقوا و استقامت است.
موانع حرکت
در انتهای مباحث به موانع حرکت و تکامل اشاره می شود: نفس انسان، شیاطین و طاغوت ها.
نفس انسان، همان استعدادِ تحریک شونده به سوی گناه و سقوط است و قوی ترین مانع و شیطان، عامل تحریک و وسوسه به قصد انحراف از راه حق در وجه فردی و مدعی لیاقت برای مدیریت عالم ماده، و طاغوت، به عنوان اولیاء شیطان روی زمین و زمینه سازان انحراف و سنگرسازان شیاطین هستند که با ایجاد و توسعه ی تمدن مادی و طاغوتی، تداوم و تعمیق اغواء شیاطین را فراهم می آورند؛ بنابراین به عنوان خطرناک ترین موانع از حیث روش، قلمداد می شوند، هرچند که از حیث قدرت، ضعیف ترین موانع هستند. از این رو برای شناخت بیشتر طاغوت و کیفیت ظهور و بروزش در عالم و چگونگی پیوندش با شیطان و وظیفهی انسان در برابر این خطرناکترین مانع، دورههای سیر انسان در عالم به پنج بخش تقسیم می شود و در هر دورهی تاریخی، شاخصه ها و ویژگیهای اساسی آن به همراه وظایف انسان در آن عصر تبیین می شود:
-
دوره ی نخست: عصر انبیاء (علیهم السلام)
این عصر، عصر ظهور و بروز طاغوت های آشکار است. عصری که ابلیس با استفاده از جلوه های پنجگانه ی عالم ماده، پنج نوع تمدن مادی را بر پا می کند.
1- تمدن مبتنی بر جلوه های ظاهری، شکل، حجم و رنگ و دیگر ظواهر مادی که با کارگردانی ابلیس و شیاطین، مردم را به سمت ظواهر به عنوان تنها راه رشد بشر فرا می خواند که خداوند با بعثت حضرت نوح (علیه السلام) و طوفان فراگیر آن را خنثی کرد و کشتی نشستگان را چون اهل فضائل بودند، هدایت کرد و نجات داد؛
2- تمدن مبتنی بر جلوه قدرت و توانایی بر پایهی قدرت نظامی و اسلحه و ابزار جنگی، شیاطین و نمرود با ترساندن مردم، آنها را به بردگی فرا می خواندند که خداوند متعال به وسیلهی حضرت ابراهیم (علیه السلام) و معجزهی سردشدن آتش نمرود، باطل بودن آن را اثبات کرد؛
3- تمدن مبتنی بر جلوه تخیل و سیاست فرعون بر پایهی سِحر و سیاسی کاری و بردگی سیاستگران مدعی ربوبیت؛ که ید بیضاء و عصای حضرت موسی (علیه السلام) باطل بودن آن را نشان داد؛
4- تمدن مبتنی بر جلوه علمی و صنعتی یهود بنی اسرائیل که بر پایهی رشد علم و صنعت و با تدبیر شیاطین و سران یهود برای جلب توجه مردم به جلوه های صنعت و طب و… و پرستش آن صورت می گرفت و خداوند متعال با روح الهی و دمِ مسیحایی حضرت عیسی (علیه السلام) باطل بودن آن را عیان کرد؛ تمدن مبتنی بر فرهنگ جاهلیت بر پایهی ادبیات و شعر و موسیقی و داستان های خرافی و … که با ظهور پیامبر اعظم (صلوات الله علیه و آله) و معجزه آن حضرت (قران و عترت) حقیقت الهی آشکار شد.
-
دوره ی دوم: عصر حضور ائمّه (علیهم السلام)
در این دوره شیاطین با استفاده از طاغوت های پنهان و در پوشش دین سعی در انحراف و اغواء بشر داشتند. اگر در دوره ی انبیاء جلوه های دنیایی انحراف به صورت آشکار در مقابل دین قرار می گرفت و به عنوان راه رشد معرفی می شد، این بار در پوشش دین و با حیلت نفاق بر مردم مسلمان سیطره یافت و پنج تفکر و تمدن متناسب با آن شکل گرفت:
1- حاکمیت ظواهر در دین به جای فضائل (بازتولید جلوه بت پرستی)
2- حاکمیت قدرت و خشونت در دین به جای رأفت و رحمت اسلامی (بازتولید جلوه نمرود پرستی)
3- حاکمیت سیاست و ثروت در دین به جای شفافیت و شایسته سالاری (بازتولید جلوه فرعون پرستی)
4- حاکمیت اقتصادی در جامعه به جای توسعه ی اعتقادی (بازتولید جلوه روش یهود بنی اسرائی)
5- حاکمیت فرهنگ جاهلی در جامعه به جای سیره و سنت پیامبر اعظم (صلوات الله علیه و آله) (بازتولید جلوه فرهنگ جاهلیت)
از آنجا که نباید راه دین بر روی بشر بسته باشد و زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست « لو بقیت الارض بغیر امام لساخت» خداوند به وسیله ی ائمه (علیهم السلام) نقاب از چهره ی این طاغوتهای پنهان کنار زد؛ «لأن لایزول الحقّ عن مقره و یغلب الباطل علی اهله»؛ و تمام دوران ائمه (علیهم السلام) صرف مبارزه با این طاغوت های پنهان در لباس دین شد، گر چه رسالت اصلی آنها هدایت بشر بوده است ولی با وجود این موانع، امکان انجام این رسالت وجود نداشت و ایشان رسالت خود را در این دیدند که با مبارزه ی غیرمستقیم با این جلوه ها پوشش دین را از چهره ی آنها کنار بزنند و لو اینکه مجبور باشند برای این کار به مقام شهادت هم نائل آیند (ان الله شاء ان یراک قتیلاً)؛ تا مردم بدین بصیرت نائل آیند که هر کسی را امام و خلیفهی خداوند متعال نپندارند و بفهمند که ممکن است کسانی باشند که با ادعای خدمت به اسلام و مسلمین به دنبال رسیدن به مطامع و مصالح خود و بستگان خویش هستند. باشد که این بصیرت، زمینه ساز تشکیل حاکمیت جهانی مصلح کل شود تا زمینه را برای رجعت و بازگشت دوبارهی ائمه (علیهم السلام) به حکومت آماده کنند تا رسالت اصلی خویش را به اتمام برسانند.
-
دوره ی سوم: عصر غیبت
عصر غیبت، عصر هجوم همه جانبه ی ابلیس به وسیلهی همه ی طاغوت های آشکار و پنهان است که در کل تاریخ بشر به وسیله ی آنها سعی در ایجاد تمدن مادی جهانی داشت و هیچ گاه در تحقق این هدف موفق نبوده است؛ چرا که مجاهدتهای ثمربخش انبیاء و ائمه (علیهم السلام) مانعی همیشگی و بزرگ برای آن بوده است. عصر غیبت، از مهم ترین دوره های تاریخ بشر است که انسان باید با استفاده از آموزه های انبیاء و ائمه (علیهم السلام) جلوه های پیدا و پنهان طاغوت را شناسایی کند و خود و اهلش را از عبادت آنها دور سازد و سپس به مبارزه با آنها برخیرد تا وقتی که همه ی آحاد جامعه یا اکثریت آنها در این مبارزه و جهاد شرکت کنند تا دیگر زمینه ای برای حاکمیت طاغوت ها باقی نماند و با آمادگی برای تشکیل حکومتی الهی ، زمینه ی ظهور منجی کل را فراهم آورند.
-
دوره ی چهارم: عصر ظهور
عصر ظهور، عصر برچیده شدن بقایای حکومت های طاغوتی است و دوره ی برقراری عدل الهی در کل هستی است. با نابودی حکومت های طغیانگر طاغوتی زمینه برای نابودی ابلیس و شیاطین فراهم می شود و در جهادی بزرگ، برای همیشه بشر از شرّ ابلیس و وسوسه های شیاطین رهایی می یابد و تنها باید به مصاف نفس خویش برود و با رام کردن اسب سرکش این استعداد تحریک شونده به سمت غفلت و گناه و سقوط، مسیر خود را به سمت کمال هموارتر سازد.
-
دوره ی پنجم: عصر رجعت
عصر رجعت، عصر بازگشت معصومین (علیهم السلام) و انسان های صالح تمام دوره های تاریخ است. در این عصر، حاکمیت اهل بیت (علیهم السلام) جهانگیر می شود و آدمی با رام کردن نفس خویش و در پرتو هدایت الهی معصومین (علیهم السلام) به مقام خلیفه اللهی و اتصال با صفات بی نهایت می رسد. راه های آسمان بر آدمی گشوده می شود و مسیر تکامل برای او تا رسیدن به آخرین درجات و صفات الهی باز می شود. دیگر آدمی نیازمند و وابسته ی عالم مادی نیست و خداوند بشر را بر سر سفره ی رحمت بی نهایت خویش در ملکوت میهمان و او را تا ابد غرق سرور و درک لذت بی نهایت می کند.